مقصر دانستن قربانی، دومین اقدام خشونت آمیز

0
- تبلیغات -

مقصر قتل ها قاتلان هستند. عاملان این تخلفات متجاوزان هستند. مقصر سرقت ها دزدان هستند. این کوره است. اما گاهی خطوط تار می‌شوند و فرد در زمین باتلاقی قربانی سرزنش می‌کند.

البته سطح احساس گناه متفاوت است. سرزنش قربانی ابعاد و ظرایف بسیاری به خود می گیرد. کسانی هستند که تمام مسئولیت اتفاقات رخ داده را برعهده قربانی می گذارند و کسانی هستند که تنها بخش کوچکی از تقصیر را نسبت می دهند. کسانی هستند که فکر می کنند قربانی می توانست برای جلوگیری از حمله به روش دیگری عمل کند، گویی یک توپ کریستالی برای پیش بینی اتفاقات در دست دارد.

البته همیشه نمی‌توان با ادعاهای قوی درباره مسئولیت‌پذیری قربانی در واقعیت‌ها، صراحتاً مقصر دانست، زیرا جامعه تمایل دارد چنین مواضعی را محکوم کند. در این موارد افراد به استراتژی‌های ملامت ظریف‌تری متوسل می‌شوند، همانطور که مطالعه‌ای انجام شده است دانشگاه بروک، نسبت دادن عمل به رفتارهایی که قربانیان می توانند کنترل کنند. سپس کسانی هستند که قربانی را به دلیل "بی پروایی" ادعایی او سرزنش می کنند و کسانی که او را به دلیل ساده لوحی او سرزنش می کنند.

چرا قربانیان را به جای حمایت از آنها سرزنش می کنیم؟

تمایل به سرزنش قربانی ناشی از آن است اعتقاد به جهانی عادلانه. در واقع نشان داده شده است که اعتقاد به دنیای عادلانه می تواند ما را نسبت به رنج دیگران بی احساس تر کند.

- تبلیغات -

علیرغم این واقعیت که عدالت در دنیای حیوانات یا در طبیعت وجود ندارد، ما معتقدیم که جهان و آنچه برای ما اتفاق می افتد از قوانین خاصی از عدالت جهانی پیروی می کند. همه ما این ایده ناخودآگاه را داریم که مردم سزاوار اتفاقاتی هستند که برایشان اتفاق می افتد، چه خوب و چه بد. فکر کردن به اینکه اتفاقات وحشتناکی برای افراد خوب رخ می دهد، این باور را به چالش می کشد و باعث ناراحتی شدید ما می شود.

برای جلوگیری از ناهماهنگی شناختی، ترجیح می‌دهیم به دنبال توضیحی جایگزین باشیم، معنایی منطقی برای آنچه اتفاق افتاده است، ترجیحاً توضیحی که آرامش‌بخش باشد و با دیدگاه ما نسبت به آن دنیای عادلانه مطابقت داشته باشد. ترجیح می‌دهیم فکر نکنیم که بعضی چیزها تصادفی اتفاق می‌افتد و به دنبال دلیلی می‌گردیم که باور ما را برآورده کند که چیزهای بد، به یک معنا، نوعی مجازات هستند.

اگر فکر می‌کردیم دنیا مکانی بی‌نظم و ناعادلانه است، باید این احتمال را بپذیریم که هر کسی ممکن است قربانی یک تراژدی شود. والدینمان، فرزندانمان، شریک زندگیمان یا خودمان. اعتقاد به عدالت جهانی، احساس توهمی از امنیت را تغذیه می کند. این به ما کمک می کند فکر کنیم که این چیزهای وحشتناک برای ما اتفاق نمی افتد، زیرا می دانیم چگونه اقدامات مناسب را انجام دهیم، باهوش تر یا محتاط تر هستیم.

به عنوان مثال، می توانیم فکر کنیم: "اگر کیف پولش را بیرون نمی آورد، آن را از دستانش نمی ربایند"، "اگر او مسیر امن تری را انتخاب می کرد، مورد حمله قرار نمی گرفت" یا «اگر دزدگیر نصب کرده بود، خانه‌اش را نمی‌دزدیدند».

سرزنش قربانی باعث می شود احساس امنیت بیشتری کنیم زیرا معتقدیم که کنترل اوضاع را در دست داریم. این باور را منتقل می کند که اگر ما مانند آن شخص رفتار نکنیم یا شبیه آن شخص نباشیم، همان اتفاق برای ما نخواهد افتاد. به همین دلیل است که ما تمایل داریم فکر کنیم که مسئولیت با شخصی است که متحمل حمله شده است.

در پایان، همه چیز به این ایده خلاصه می شود که اگر "کار درست" را انجام دهیم، در امان خواهیم بود. بنابراین، وقتی قربانی را مقصر می‌دانیم، کاری که واقعاً انجام می‌دهیم جستجوی امنیت در دنیایی است که ناخودآگاه آن را بیش از حد آشفته، خصمانه یا ناعادلانه می‌دانیم.

- تبلیغات -

درد ناشی از تجدید حیات

و بدترین بخش این است که هرچه این عمل وحشیانه تر باشد، تمایل بیشتری به سرزنش قربانی بیشتر می شود زیرا ما نیاز بیشتری به جستجوی پاسخ و احساس امنیت داریم. در واقع، یک مطالعه انجام شده در دانشگاه فرانکلین پیرس نشان داد که احساس درماندگی در زنان باعث افزایش پدیده سرزنش قربانیان خشونت جنسی می شود.


بدون اینکه متوجه شوید، این افکار سرزنش کننده، به ویژه زمانی که به صورت عمومی به اشتراک گذاشته می شود، راه دیگری برای پاسخگو کردن قربانی است. بنابراین، آنها تبدیل به عمل دوم خشونت می شوند.

در واقع، زیر سؤال بردن جرم یا میزان آسیب اغلب مانعی برای شفا است. جامعه ای که فردی را که بارها و بارها رنج کشیده سرزنش می کند، آنها را دوباره قربانی می کند و غلبه بر وضعیت آسیب زا را برای آنها دشوارتر می کند.

این قربانی مجدد همچنین از هزاران نفر از گزارش سوء استفاده ای که تجربه کرده اند جلوگیری می کند یا حتی جرأت نمی کند به نزدیک ترین افراد خود بگوید زیرا نمی دانند که آیا حمایت و تأیید عاطفی مورد نیاز خود را خواهند یافت یا خیر. به همین دلیل است که بسیاری از مردم در سکوت رنج می برند ضربه روانی.

وقتی قربانی مورد سرزنش قرار می گیرد، نه تنها احساسات او بی اعتبار می شود، بلکه تجربیاتش نیز دقیقاً در لحظه ای از بیشترین آسیب پذیری، زمانی که به بیشترین حمایت نیاز دارند، بی اعتبار می شوند. تمرکز بر قربانی نه تنها سرزنش را از او دور می کند، بلکه حتی می تواند باعث شود قربانی به خود شک کند و تصور کند که این تقصیر او بوده است. بنابراین، ناخواسته، می‌توانیم به توجیه غیرقابل توجیه بپردازیم.

با این حال، وحشتناک ترین چیزی که ممکن است برای کسی که مورد حمله قرار گرفته است بیفتد، احساس قضاوت، انتقاد، سرزنش و بی اعتبار شدن است. به همین دلیل است که همه ما، بدون هیچ‌کدام، باید انگیزه‌های خود را زیر سوال ببریم و به سخنان خود توجه بیشتری داشته باشیم تا مطمئن شویم که درد بیشتری ایجاد نمی‌کنیم و در عوض به پناهگاه امنی تبدیل نمی‌شویم که قربانیان به آن نیاز دارند.

منابع:

هافر، CL و. آل (2019) شواهد تجربی از سرزنش ظریف قربانی در غیاب سرزنش صریح. PLOS یکی؛ 14 (12): e0227229.

Gravelin، C. et. آل (2017) تأثیر قدرت و ناتوانی در مقصر دانستن قربانی تجاوز جنسی. فرآیندهای گروهی و روابط بین گروهی؛ 22 (1): 10.1177.

ورودی مقصر دانستن قربانی، دومین اقدام خشونت آمیز اولین بار در منتشر شد گوشه روانشناسی.

- تبلیغات -