عشق واقعی با آنچه ارائه می دهد شناخته می شود، نه با آنچه که می خواهد

0
- تبلیغات -

عشق واقعی کنترل یا تقاضا نیست، بلکه آزادی و اعتماد است. این تسلیم یا اسارت نیست، بلکه الهام و حمایت است. با این حال، بسیاری از اوقات ما عشق را با کنترل عاطفی و وابستگی اشتباه می گیریم. ما عشق را با ایثار و مطالبه، تسلیم و از دست دادن آزادی برابر می‌دانیم.

این تعابیر نادرست عشق را تحریف می کند تا جایی که آن را به زندانی عاطفی تبدیل می کند که ما را خفه می کند، اکسیژن روانی را از ما می گیرد و پتانسیل ما را محدود می کند. متأسفانه، عشق بالغ نادر است. آنچه بیش از همه زیاد است عشق مالکانه است. و وقتی به تور او بیفتیم، می توانیم بسیار ناراضی شویم.

"من نمی توانم بدون تو زندگی کنم"، عبارت نمادین عشق مالکانه

عباراتی مانند "من نمی توانم بدون تو زندگی کنم" یا "من بدون تو خوشحال نمی شوم" آنها بسیار رمانتیک به نظر می رسند، اما حاوی یک وابستگی عاطفی پنهان شده است. آنها این ایده را منتقل می کنند که عشق مالکیت است و ناخواسته دیگران را مسئول خوشبختی ما می دانند.

اما عشق و اعتیاد به قدری متضاد هستند که وقتی با هم زندگی می کنند، در نهایت رابطه را از بین می برند. وقتی عشق به یک زندان عاطفی تبدیل می شود، آزادی و پتانسیل کسانی را که آن را تجربه می کنند محدود می کند.

- تبلیغات -

این عشق معمولاً خواستار، خودخواهانه و خودخواهانه است، زیرا ارضای نیازهای خود را بر نیازهای دیگری مقدم می‌دارد. این یک تمرین اجباری و کنترلی است که از دیگری به عنوان منبعی برای ارضای نیازهای خود استفاده می کند. در نتیجه، غالباً دیگری را خفه می کند، ناتوان می کند و از نظر احساسی بی اعتبار می کند.

آن عشق ناپخته و مالکانه از نیاز ما به آمیختگی بین فردی ناشی می شود. "بدون عشق، بشریت یک روز بیشتر نمی تواند وجود داشته باشد"اریش فروم گفت. با این حال، این ادغام را می توان به روش های مختلف به دست آورد و همیشه نمی توان آن را عشق واقعی نامید.

عشق مالکانه منجر به اتحاد همزیستی می شود که در آن دو بدن فیزیکی مستقل وجود دارد، اما یک روان واحد مبتنی بر رابطه تسلیم/سلطه.

فردی که تسلیم می شود این کار را انجام می دهد زیرا می خواهد از احساس غیر قابل تحمل انزوا و جدایی با تبدیل شدن به بخشی از کسی که او را هدایت می کند، هدایت می کند و از او محافظت می کند، آن دیگری که زندگی و هوایی است که او تنفس می کند، فرار کند. این نوع رابطه او را از تصمیم گیری و ریسک کردن باز می دارد، اما از استقلال و رشد عاطفی نیز جلوگیری می کند.

فرد مسلط در رابطه نیز می خواهد با ساختن بخشی دیگر از خود، از تنهایی خود فرار کند. این خودشکوفایی با غرق کردن دیگری است و زمانی که عشق با ستایش محدود می شود، قوی ترین احساس می شود. در نتیجه، هر دو رابطه وابستگی و کنترل ایجاد می کنند. آمیختگی مطلوب اتفاق می افتد، اما بدون یکپارچگی یا رشد، زیرا هر دو خود را به ارضای آن نیازهای عاطفی محدود می کنند که قادر به مدیریت مستقل و با بلوغ نبوده اند. این عشق در نهایت تهاجمی و چندین بار حتی سمی است.

چگونه عشق واقعی را تشخیص دهیم؟

"عشق نابالغ می گوید، "تو را دوست دارم زیرا به تو نیاز دارم." عشق بالغ می گوید: "من به تو نیاز دارم زیرا دوستت دارم". اریش فروم نوشت. تفاوت ظریف، اما اساسی است. اینگونه است که می فهمیم دیگری برای ما مهم است، اما آنها را به خاطر خوشبختی خود سرزنش نمی کنیم زیرا مانند دو بزرگسال مستقل با یکدیگر رابطه داریم.

- تبلیغات -

"بر خلاف اتحاد همزیستی، عشق بالغ به معنای اتحاد به شرط حفظ یکپارچگی، فردیت فرد است." فروم توضیح داد. این عشق به ما کمک می کند بر حس جدایی غلبه کنیم، اما بدون اینکه خودمان باشیم.

عشق واقعی، در واقع، مطالبه نمی کند، بلکه با آنچه می دهد شناخته می شود. دادن یعنی چی؟

اکثر مردم تصور می کنند که «بخشیدن» به معنای «دست کشیدن» از چیزی، محروم کردن یا قربانی کردن خود است. در نتیجه، آن افراد حاضر به دادن هستند، اما فقط در ازای دریافت، زیرا در ذهنیت سوداگرانه عصر ما، دادن بدون دریافت به معنای از دست دادن است.

از سوی دیگر، عشق بالغ از این مبادله فراتر می رود و به عمل بخشش معنای دیگری می بخشد. کسانی که عشق می ورزند، نمی بخشند تا دریافت کنند، زیرا همین حقیقت دادن، آنها را در خودشان غنی می کند. در این صورت، قربانی به این صورت تلقی نمی شود و معنای خود را از دست می دهد. همانطور که حتی نیاز نیز معنای خود را از دست می دهد.

وقتی عشق بالغ وجود دارد، هر دو نفر در لذت بخشش شریک هستند. چیزی جدید از آن عمل فداکارانه متولد می شود و هر دو از آن سپاسگزار هستند، که در نهایت عشق و تعهد آنها را به یکدیگر افزایش می دهد. در نتیجه، "عشق قدرتی است که عشق تولید می کند در حالی که ناتوانی ناتوانی در تولید عشق است" فروم خط کشی کرد.

اما برای تجربه این عشق، ابتدا باید رشد کنید و خودتان را دوست داشته باشید. فقط کسانی که احساس آزادی و اعتماد به نفس می کنند می توانند خود را کاملاً به پایان برسانند و بدون اینکه در دیگری گم شوند یا بخواهند آنها را کنترل کنند، عشق بورزند.

تنها در این صورت است که هر کس مسئولیت آنچه را که احساس می کند، بدون سرزنش دیگری بر عهده می گیرد. شما فقط می توانید بدون داشتن دوست داشته باشید. بدون انتظار دادن. "این تجربه واقعی آزادی است: داشتن مهمترین چیز در جهان بدون داشتن آن" همانطور که پائولو کوئیلو نوشت. و وقتی آن را امتحان می کنید، لازم نیست تعجب کنید چگونه عشق واقعی را تشخیص دهیم؟ چون شما آن را احساس می کنید و آن را زندگی می کنید، بدون شک.

                    

منبع:


فروم، ای. (2007) هنر دوست داشتن. بوئنوس آیرس: پایدوس.

ورودی عشق واقعی با آنچه ارائه می دهد شناخته می شود، نه با آنچه که می خواهد اولین بار در منتشر شد گوشه روانشناسی.

- تبلیغات -
مقاله قبلیچرا آلفونسو سیگنورینی در عروسی فرانچسکا سیپریانی حاضر نشد؟ او پاسخ می دهد
مقاله بعدیهری در فیلم مستند اختلاف مگان را با دیانا مقایسه می کند: جزئیات
ستاد تحریریه موسی نیوز
این بخش از مجله ما همچنین به اشتراک گذاری جالبترین ، زیباترین و مرتبط ترین مقاله های ویرایش شده توسط سایر بلاگ ها و مهمترین و مشهورترین مجلات در وب می پردازد که با باز گذاشتن خبرهای خود برای تبادل اجازه اشتراک گذاری را داده اند. این کار بصورت رایگان و غیرانتفاعی انجام می شود اما تنها با هدف به اشتراک گذاری ارزش مطالب بیان شده در انجمن وب انجام می شود. بنابراین ... چرا هنوز در موضوعاتی مانند مد می نویسم؟ آرایش؟ شایعات؟ زیبایی ، زیبایی و رابطه جنسی؟ یا بیشتر؟ زیرا وقتی زنان و الهام آنها این کار را انجام می دهند ، همه چیز دید جدید ، جهت گیری جدید ، کنایه جدید به خود می گیرد. همه چیز تغییر می کند و همه چیز با سایه ها و سایه های جدید روشن می شود ، زیرا جهان زن یک پالت بزرگ با رنگ های بی نهایت و همیشه جدید است! هوشی شوخ تر ، ظریف تر ، حساس تر ، زیبا تر ... ... و زیبایی دنیا را نجات خواهد داد!