"تو نگران هیچی نیستی"
"تو در یک لیوان آب غرق میشی"
"شما اغراق می کنید"
"تو خیلی جدی میگیری"
این احتمال وجود دارد که بیش از یک بار این عبارات را شنیده باشید یا حتی از دهانتان بیرون آمده باشید. گاهی هدف این عبارات کمک کردن، تشویق فرد به قویتر شدن است، اما عموماً تأثیر معکوس دارند زیرا دانههای آن را پنهان میکنند.بی اعتباری عاطفی.
بی اعتباری عاطفی زمانی رخ می دهد که شخصی من را رد کند، نادیده بگیرد یا رد کند احساسات و عواطف از یک شخص این پیام را میفرستد که آنچه میشنوید نامناسب، نامناسب یا ارزش توجه ندارد.
در واقعیت، همه ما میتوانیم در برخی موارد ناتوان باشیم، یا به این دلیل که بیش از حد درگیر مشکلات خود هستیم یا به این دلیل که نمیدانیم چگونه با احساساتی که شدت آنها بر ما غلبه میکند کنار بیاییم. مشکل زمانی است که بی اعتباری عاطفی در طول زمان به یک الگوی پایدار تبدیل می شود. در این صورت می تواند به شکلی از سوء استفاده عاطفی که باید شناسایی شود تا در اسرع وقت پایان یابد.
رایج ترین انواع بی اعتباری عاطفی در روابط
1. حالات عاطفی را به حداقل برسانید
یک شکل بسیار رایج از بی اعتباری عاطفی، به حداقل رساندن عواطف، احساسات و نگرانی های دیگران است. اگر کسی را غمگین، دلتنگ، غمگین یا نگران می بینیم، به جای اینکه بخواهیم خودمان را جای او بگذاریم تا بفهمیم چه اتفاقی برای او می افتد و چه احساسی دارد، به سادگی می گوییم: «چیزی نیست»، «نباید نگران باشید»، «نمیدانم مشکل کجاست» یا «شما در یک فنجان چای طوفان درست میکنید».
این عبارات این ایده را القا می کند که مشکلات دیگری آنقدرها مهم یا ارزش بررسی ندارند. به طور کلی، این نوع از بی اعتباری عاطفی تمایل دارد خود را از طریق تنبلی ساده نشان دهد، زیرا به حداقل رساندن حالات عاطفی دیگران بسیار آسان تر از تلاش ذهنی لازم برای قرار دادن خود به جای آنها است. مطمئناً، فرد واقعاً میتواند «در یک فنجان چای غرق شود»، اما به حداقل رساندن مشکلات او به او کمکی نمیکند که سرپا بماند.
2. طرد عاطفی
طرد عاطفی یکی دیگر از رایج ترین اشکال بی اعتباری است. در واقع، اغلب در مورد کودکان اتفاق می افتد. وقتی به بچه ها می گوییم "مردها گریه نمی کنند" به عنوان مثال، ما احساسات پشت گریه را باطل می کنیم. وقتی به یک نفر می گوییم هم اتفاق می افتد "آیا برای این مزخرفات گریه می کنی؟" یا «نباید اینطور احساس کنی».
طرد عاطفی معمولاً به دلیل ناتوانی ما در مدیریت حالات عاطفی خود و دیگران است. اگر از نمایش های احساسی ناراحت باشیم، تمایل به رد وجود آنها خواهیم داشت. در واقع، رنج، درد یا اندوه دیگری معمولاً باعث ایجاد ناراحتی شدید در کسانی می شود که شاهد آن هستند، به طوری که بسیاری از اوقات نمی توانیم راه دیگری برای از بین بردن آن احساس به جز رد کردن احساسات دیگری بیاندیشیم.
3. قضاوت فرد بر اساس احساساتش
احساسات وجود دارد. آنها پاسخی خودکار به موقعیت های مهم هستند. احساسات «خوب» یا «بد» وجود ندارد، اما بیان ناکافی از آنها وجود دارد. برای قضاوت در مورد حالات عاطفی دیگری، با عباراتی مانند "تو خیلی حساس هستی"، "احمق نباش، نباید چنین واکنشی نشان بدهی" یا "تو خیلی ضعیفی" این یکی از بدترین انواع بی اعتباری عاطفی است.
به این ترتیب ما به طرف مقابل کمک نمی کنیم، اما تمایل داریم که ناراحتی او را تشدید کنیم، زیرا احساس نمی کند درک شده یا حمایت می شود. برعکس، او احساس می کند که مورد قضاوت و حتی انتقاد قرار می گیرد. اگر بخواهیم خود را جای او بگذاریم، ممکن است بتوانیم بفهمیم که او بیش از حد کافی دلیل برای نگرانی، عصبانی شدن یا احساس غمگینی یا ناامیدی دارد. احساسات تجلی ضعف نیست بلکه بیان انسانیت است.
4. تغییر حس عواطف
یکی از ظریفترین انواع بیاعتباری عاطفی این است که فرد باور کند آنچه را که واقعاً تجربه میکند احساس نمیکند. زمانی که احساسات ابراز شده به عنوان "منفی" طبقه بندی می شوند و از نظر اجتماعی مورد انتقاد قرار می گیرند، رایج است. عباراتی مانند "تو عصبانی نیستی، فقط ناراحتی" آنها احساسات اصلی را از بین می برند و شدت آن را کاهش می دهند.
حتی عباراتی مانند "بیا، غمگین نباش، خودت را بالا بکش، قوی باش" آنها تلاشی برای باطل کردن را پنهان می کنند، زیرا فرد سعی می کند آنچه را که احساس می کند برای یک احساس قابل قبول تر تغییر دهد. مطمئناً، موقعیتهایی وجود دارد که باید احساسات خود را کنترل کنیم و برای عملکرد سازگارتر به جلو حرکت کنیم، اما وقتی احساسات بر ما غلبه میکنند، تلاش برای سرکوب آنها با جایگزین کردن آنها با دیگران تنها منجر به ناراحتی بیشتر میشود.
5. سلب حق شنیدن
در این مورد هیچ تلاشی برای به حداقل رساندن احساسات وجود ندارد، اما مستقیماً انکار می شود. عبارت "تو حق نداری چنین احساسی داشته باشی" این مظهر این نوع اعتبار سنجی عاطفی است زیرا برای فرد روشن می کند که واکنش او کاملا غیرقابل قبول است. حتی عباراتی مانند «میتوانست خیلی بدتر باشد»، «هیچ چیزی نیست» یا «اگر فقط میدانستی چه چیزی را تحمل کردم» آنها حاکی از طرد پنهان بیشتری از آن احساس هستند.
پیام اساسی که فرد دریافت می کند این است که نباید احساس خاصی داشته باشد زیرا حق ندارد، ایده ای که نه تنها تحقیر، بلکه خودخواهی و برتری را نیز نشان می دهد. بدون هیچ عبارات غیر قطعی بیان کنید که تجربه عاطفی آن شخص نامعتبر است، زیرا شخص دیگری اختیار تصمیم گیری در مورد احساس او را در اختیار گرفته است.
بی اعتباری عاطفی، در اشکال مختلف، در نهایت باعث می شود که دیگری احساس تنهایی، درک نادرست، نامرئی و کوچک کند. وقتی احساسات دیگران را بی اهمیت جلوه می دهیم، کوچک می کنیم یا آن را انکار می کنیم، در رشد آنها سهیم هستیم. این احساسات همیشه راهی برای ابراز خود پیدا میکنند و معمولاً به بدترین شکل، از طریق جسمسازی یا طغیانهای عاطفی بروز میکنند.
اساساً، این نوع بیان تلاشی برای هدایت فرد به سمت حالات عاطفی است که مدیریت آن برای ما آسان تر است. مشکل این است که آنها معمولاً از انکار حالت اولیه شروع می کنند و احساس آن شخص را باطل می کنند. به همین دلیل مهم است که یاد بگیریم با عبارات احساسی راحت تر باشیم، به ویژه آنهایی که به عنوان "منفی" طبقه بندی می کنیم.
این بدان معنا نیست که ما نباید سعی کنیم دیگران را دلداری دهیم یا دیگر نمی توانیم چیزی بگوییم، بلکه باید قبل از صحبت فکر کنیم و این کار را با عمیق ترین همدلی انجام دهیم و مطمئن شویم که تمایل واقعی به کمک به دیگری بر ما تأثیر گذاشته است. .
زمانی که خود را در موقعیت همدلی قرار می دهیم، از قضاوت کردن، به حداقل رساندن یا سرکوب احساسات دیگران دست می کشیم و به جای توصیه ناخواسته به آنها، رفتاری دوستانه به آنها پیشنهاد می کنیم و به سادگی می گوییم: "من می بینم که شما مریض هستید، چگونه می توانم به شما کمک کنم؟"
ورودی 5 نوع بی اعتباری عاطفی که آسیب زیادی می زند اولین بار در منتشر شد گوشه روانشناسی.