تومورها و روان: اهمیت "بیان" احساسات

0
- تبلیغات -

گاهی افتادن در کلیشه ها بسیار آسان است ... در نوشتن این مقاله فکر کردم که ترویج مفهومی که قبلاً کم و بیش توسط عقل سلیم به اشتراک گذاشته شده است "بیان احساسات مهم است" بسیار ساده به نظر می رسد. هر روانشناسی با این گفته موافقت می کند ، و همچنین افرادی که کمتر به این بخش نزدیک هستند. اگر امروز ما در مورد رابطه ذهن و بدن صحبت می کنیم ، صرف نظر از اینکه تاریخ فکر و پزشکی اکنون یکی دیگر از چه امتیازاتی را دارد ، یک وحدت برانگیخته می شود ، دستگاهی که به هماهنگی هر دو نیاز دارد. به اختصار: روان و بدن یکی است


من قصد دارم این س ageال قدیمی را دقیقاً به روزهای ما ارائه دهم تا نشان دهم که این موضوع مضمونی معاصر است ، حتی اگر از نظر تاریخی باشد. 

چطور؟ تغییر تمرکز لحظه ای از رابطه ذهن و بدن به آسیب شناسی تومور

در اینجا دو شاخه از روانشناسی بالینی بازی می کنند: روان تنی و روانشناختی.

- تبلیغات -

هدف اول رمزگشایی از مکانیزمی است که باعث می شود برخی از ویژگی های شخصیتی در بروز بیماری های جسمی ، به ویژه بیماری های قلبی عروقی و آنکولوژی نقش داشته باشد. مورد دوم ناشی از برخورد روانشناسی و انکولوژی است ، دقیقاً روانشناختی. یک رویکرد خاص به جنبه های روانشناختی سرطان.

چه رابطه ای بین تومورها و احساسات وجود دارد؟

اولین نفری که این دو عنصر را با هم مرتبط کرد ، جالینوس از پرگاموم ، پزشکی از یونان باستان بود: او از این واقعیت مطمئن بود که حداقل یک مخرج مشترک بین روان و تومورها وجود دارد و از آن زمان به بعد ، دومی با تغییر شکل صدای تن همراه است. خلق و خو و سیستم ایمنی ضعیف. 

از روزهای جالینوس کارهای زیادی انجام شده است ، اما فرض اساسی وی بدون تغییر باقی مانده است و در واقع ، تأیید یافته است: امروز ما در مورد شخصیت C نوع (شخصیت مستعد سرطان).

- تبلیغات -

Il نوع C شامل مجموعه ای از نگرش ها و ویژگی های عاطفی کاملاً مشخص ، مانند انطباق ، انطباق ، جستجوی مداوم تأیید ، انفعال ، عدم ابراز وجود ، تمایل به سرکوب احساسات مانند عصبانیت و پرخاشگری. 

مطالعات بالینی نشان داده است که چگونه زندگی این افراد با وجود وقایع آسیب زای قابل توجه در دوره از 2 تا 10 سال قبل از تشخیص مشخص می شود. مرتباً روبرو شده اند ضررهای عاطفی که شخص مجبور شده است با آن کنار بیاید ، خصوصاً در موارد سرطان پستان ، رحم و ریه. بنابراین ویژگی های شخصیتی ، وقایع زندگی و عمدتا تمایل به سرکوب احساسات می تواند حساسیت به بیماری را افزایش دهد. 

ممکن است این س veryال بسیار فنی به نظر برسد ، اما آنچه قصد دارم به خواننده منتقل کنم ، اهمیت این مکانیسم است: احساسات مهار یا سرکوب شده، نمونه ای از شخصیت تیپ C است ، زیرا از لحاظ روانشناختی شرح داده نشده است از کانالهای سوماتیک تخلیه می شود، منجر به یک اثر دقیق بیولوژیکی یا کاهش پاسخ ایمنی (آسیب پذیری بیشتر در برابر بیماری) می شود.

"چرا این اتفاق برای من افتاد؟" بیمار سرطانی با مسائلی روبرو می شود که احتمالاً هنوز با آنها کنار نیامده است ، خصوصاً اگر شروع بیماری در سنین جوانی رخ دهد. من از مضامین زندگی ، درد ، مرگ می گویم. احساسات بسیاری وجود دارد که آزمودنی متوجه می شود. احساسات بسیار شدیدی که نادیده گرفتن وضعیت ، ناباوری ، عصبانیت ، ناامیدی و احساس غیر واقعی بودن را در نظر می گیرند. هزار نفر به سوال فرد حمله می کنند ، که اغلب حتی پزشکان نمی دانند چگونه پاسخ دهند: چرا این اتفاق برای من افتاد؟ - حالا چه اتفاقی برای من خواهد افتاد؟ - من خواهم مرد؟ - آیا من قادر به کنار آمدن با بیماری خواهم بود؟

با در نظر داشتن ویژگی های شخصیت C نوع توصیف شده در بالا ، مجدداً موضوع مورد توجه خواننده را قرار می دهمبرون سازی، یعنی تشویق بیمار سرطانی برای ابراز و انتقال احساسات خود ، به معنای خاصی به آنها یاد می دهد آنچه را که قبلاً هرگز یاد نگرفته است انجام دهند و در درصد کم و بیش تعیین کننده ای به وضعیت بیماری کمک کرده است. دور از ذهن من است که این پیام را منتقل کنم که م componentلفه بیرونی سازی عاطفی علت اصلی یا مستقیم این شر است. هدف مقاله فقط حساس ساختن خواننده است و برای این کار ، من از دو عنصر استفاده کردم که متأسفانه زمان ما را مشخص می کند: بدن بیمار و روان سرکوب شده.

تاریخچه روانپزشکی به ما می آموزد که بدن آخرین وسیله ای است که ما در اختیار داریم تا مشکلات روانی را بروز دهیم که در غیر این صورت به سختی می توانستند بیان شوند. بنابراین ، اگر بدن به عنوان آخرین چاره ، محتوای مخل و ​​سرکوب شده روان را به خود اختصاص دهد ، توجه (بعضا وسواسی و تحریف شده) که جامعه ما برای آن ذخیره می کند ، می تواند به معنای خاصی توجیه شود ... با این حال ، واقعیت کمتر است به طوری که ما به همان اندازه تحصیل نکرده ایم که با همان سختگیری از روان خود مراقبت کنیم. من امیدوارم ، خصوصاً در این دوره تاریخی که متأسفانه ویروس به طور واضح تری بر ابعاد بدن ما تأکید کرده است ، بر اهمیت حفاظت روانشناختی ، هر دو به طور جدایی ناپذیری به هم پیوند خورده اند ، همچنان مورد تأکید بیشتری قرار خواهد گرفت.

- تبلیغات -

پیام بگذارید

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید

این سایت از Akismet برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. از نحوه پردازش داده های خود مطلع شوید.